شعار همیشگی ما؛
۞ چراغ امید روشن است ۞
Saturday, 27 April , 2024
امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شناسه خبر : 16839
  پرینتخانه » یادداشت تاریخ انتشار : 30 مهر 1402 - 20:06 | 91 بازدید | ارسال توسط :

دغدغه های یک روزنامه نگار

در دوران کودکی و دبستان، پدرم همیشه روزنامه به دست وارد خانه می شد. آن زمان روزنامه های اطلاعات و کیهان در صدر بودند و روزنامه مهم دیگری در کشور چاپ نمی شد. دوران جنگ بود و روزنامه های موجود بیشتر اخبار جنگ و جبهه را پوشش می دادند و خبرهای دیگری را هم اگر […]

دغدغه های یک روزنامه نگار

در دوران کودکی و دبستان، پدرم همیشه روزنامه به دست وارد خانه می شد. آن زمان روزنامه های اطلاعات و کیهان در صدر بودند و روزنامه مهم دیگری در کشور چاپ نمی شد. دوران جنگ بود و روزنامه های موجود بیشتر اخبار جنگ و جبهه را پوشش می دادند و خبرهای دیگری را هم اگر از مسئولان انعکاس می دانند حول و حوش جنگ بود. از همان زمان روزنامه ها را به دقت می خواندم، حتی بهتر از کتابهای درسی. رفته رفته با بالا رفتن سن و رسیدن به دوران نوجوانی و پایان جنگ، روزنامه های دیگر وارد عرصه مطبوعات کشور شد. روزنامه هایی مثل سلام، همشهری و ایران اما اطلاعات و کیهان همچنان جایگاه خود را حفظ کرده بودند. چون عاشق خواندن مطالب سیاسی روزنامه ها بودم، در دوران راهنمایی و دبیرستان در درسهای تاریخ ، انشا و املا همیشه نمره عالی می گرفتم و این درسها را دوست داشتم. حتی یادم می آید کلاس سوم دبیرستان بالاترین نمره انشای کلاس را گرفتم و پایین ترین نمره ام درس ریاضی بود.
رفته رفته با پایان دبیرستان و انتخاب رشته در دانشگاه، رشته ارتباطات را انتخاب کردم و ادامه تحصیل دادم تا کارشناسی ارشد. در دانشگاه نفر سوم کلاس شدم بخاطر درس آمار وگرنه باید اول می شدم. از سال ۷۶ با نشریه پیام هاجر مرحومه اعظم طالقانی به دعوت خود ایشان همکاری کردم. رفته رفته با نشریات و روزنامه های دیگری مثل ایران فردا، سلام ، شرق ، جامعه، توس، نشاط و روزنامه های دوم خرداد و اصلاح طلب همکاری کردم. چهار سال در روزنامه اطلاعات و چهار سال بعنوان خبرنگار ثابت همشهری محله منطقه ۵ همکاری کردم و تجربیات فراوانی به دست آوردم. شاید با بسیاری از وزرای دولت موقت و برخی از وزرا و مقامات ارشد دولتهای دفاع مقدس، سازندگی ، اصلاحات و دولتهای پس از آن و نمایندگان مجلس مصاحبه کردم اما از همان اواخر دهه ۷۰ به فکر چاپ یک سررسید تاریخ معاصر ایران بودم. این طرح در همان سالها به کمک روح الله یوسفی اشکوری دوست عزیزم و پدرش که سالها دوست خانوادگی بودیم انجام شد اما اسپانسری برای چاپ پیدا نشد. چند سال پیش که افتخار همکاری با سرکار خانم عبدالهی سردبیر محترم پایگاههای خبری صدای چراغ روشن و صدای چراغ امید نیوز را پیدا کردم این ایده را به ایشان دادم اول قرار بود بصورت سررسید چاپی و در آستانه قرن جدید حاج آقا محمدی اردهالی چاپ کند و فرمودند من هزینه اش را می دهم اما پس از استنکاف ایشان و عدم همکاری، خودم به تنهایی با دست خالی و با قرض این پروژه ملی و تاریخی را دو سال پیش کلید زدم و پس از تدوین این سررسید توسط خانم حمیده عبدالهی و آقای مرتضی مهدیزاده و اصلاحات آن و به روز کردن آن، ایده این اپلیکیشن توسط خانم شبنم مصدق ندیده دکتر مصدق داده شد. جناب آقای آذربرزین مدیر فنی پایگاههای خبری صدای چراغ روشن و صدای چراغ امید نیوز که در این مقطع به کمک ما پیوست، این اپلیکیشن را طراحی کرد و به دنبال مجوز از مراجع ذی صلاح برای اپلیکیشن، موفق به دریافت کد شابک از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. تمامی امور فنی این اپلیکیشن را آقای آذر برزین طراحی و انجام دادند و اپلیکیشنی که شما می بینید حاصل زحمات و دسترنج فراوان من و همکارانم می باشد.
در طول بررسی و پژوهش این سالنامه که منجر به تهیه اپلیکیشن قرن روشن و امید شد، بارها به خاطر مظلومیت ایران گریستم.
در اینجا لازم است بار دیگر از زحمات فراوان و تلاشهای بی شائبه خانم حمیده عبدالهی، مرتضی مهدیزاده و محمد علی آذربرزین برای تهیه، تنظیم و تدوین و راه اندازی این سالنامه که بعد از دریافت مجوز بنام اپلیکیشن قرن روشن و امید نامگذاری شد تشکر و سپاسگزاری کنم. همچنین از تمامی کسانی که در این سالها با کمکهای مالی و فکری خود مرا در پایگاههای خبری صدای چراغ روشن و صدای چراغ امید نیوز یاری دادند سپاسگزاری کنم و سپاس ویژه از خانواده ام به ویژه پدر و مادرم که هنوز نمی توانم قدر دان فداکاریها و زحمات آنها باشم.
همچنین از تمامی حاضران که دعوت ما را برای حضور در جلسه پذیرفتند و سخنرانان که بر من منت گذاشته و با سخنرانی خود شمع محفل ما را روشن کردند و تمامی عوامل که برای بر پایی این جلسه ما یاری دادند، تشکر می کنم. از مدیریت و اعضای محترم شورای مرکزی انجمن که با در اختیار گذاشتن این مکان ما را یاری دادند، تشکر ویژه دارم.
و در پایان باید بگویم روزنامه نگاری عشق است و من عاشق شغلم هستم هر چند که درآمدی اندک دارد و شغلی سخت و طاقت فرسا است و شعار همیشگی ما؛ چراغ امید روشن است. به همین خاطر این اپلیکیشن را قرن روشن و امید نام گذاشتیم.

نویسنده : علی شاملو_ روزنامه‌نگار، صاحب امتیاز و مدیرمسئول پایگاه‌های خبری صدای چراغ روشن و صدای چراغ امیدنیوز
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.