امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
«اصولگرای معتدل و متدین»
دکتر حسن غفوری فرد در ۱۳ مرداد ۱۳۲۲ در خانوادهای مذهبی و تهیدست به دنیا آمد. وی به دلیل شرایط خانواده ناچار شد از همان ابتدا به کارگری بپردازد و از این رو بهسرعت با مسائل و مشکلات جامعه آشنا شد. ایشان دورهی دبیرستان را در مدرسهی علوی که در آن روزگار از معتبرترین مدارس علمی بود، گذراند. غفوریفرد نیز در فضای این مدرسه با فعالیتهای سیاسی آشنا شد. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه در رشتهی فیزیک دانشگاه تهران پذیرفته شد و پس از اتمام دورهی لیسانس به بورس اعطایی وزارت فرهنگ و با مساعدت دکتر حسابی رهسپار ژاپن شد و پس از فراغت از تحصیل به تدریس در دانشگاه جندیشاپور پرداخت. اما به دلیل سخنرانیهای سیاسی علیه رژیم در سال ۱۳۴۷ از این دانشگاه اخراج میشود؛ بعد از آن رهسپار آمریکا میشود و در آنجا فعالیتهای خود را ادامه میدهد.
دکتر غفوری فرد در این مورد میگوید: «در سالهای ۱۳۴۷- ۱۳۴۸ من به خاطر سخنرانیهایی که در دانشگاه جندیشاپور (دانشگاه شهید چمران) اهواز داشتم، از دانشگاه اخراج شدم و بالاجبار به آمریکا رفتم. در آنجا بود که ما حرکتهای دانشجویی را پایهگذاری کردیم. البته در خوزستان به کمک تعداد زیادی از دوستان، جلسات مذهبی را هر هفته در تمام شهرستانها تشکیل میدادیم که تا آخر از دید ساواک مخفی ماند.» او در مورد فعالیتهای خود در این مقطع میگوید:«در مرحلهی اول، ما در این شهر، در دل همان انجمنهای اسلامی دانشجویان که اغلب عربها در آن شرکت داشتند، گروهی تحت عنوان (M.S.A.P.S.G) [یا اتحادیهی جهانی انجمنهای اسلامی]… تشکیل دادیم. این تشکیلات جدید در اروپا و کانادا هم شکل گرفت که در آغاز تعداد شرکتکنندگان آن کم بود، ولی به مرور و در اثر فعالیتهایی که انجام شد، رشد کرد و کاملاً مستقل شد.» دکتر غفوری فرد تا سال ۱۳۵۵ که به ایران برمیگردد، فعالیتها و مبارزات خود را ادامه داد. زمانی هم که به ایران بازمیگردد، بلافاصله ممنوعالخروج میشود:«سال ۱۳۵۵ برگشتم … بلافاصله ممنوعالخروج شدم و امکان کار کردن هم وجود نداشت….ساواک مستقیماً به من گفت نمیگذاریم شما کار بکنید. این افشاگریها و درگیریها وجود داشت تا بالاخره توسط ساواک دستگیر شدم و مدتی هم زندانی بودم. »
از اقدامات غفوریفرد در این سال، ارتباط با روحانیون انقلابی علیالخصوص شهید مطهری و شهید بهشتی بود: «من و دوستان دانشگاهی همفکرمان، خصوصاً در سال ۱۳۵۵ ارتباطات فراوانی با شهید مطهری داشتیم. جلسات و مباحثاتی را در زمینههای مختلف با شهید مطهری داشتیم. بخشی از این جلسات که در منزل ایشان بود، بیشتر به بحثهای فلسفی، به خصوص بحث ماتریالیسم و دیالکتیک مربوط میشد. اما در مورد بحثهای سیاسی، وقتی ما این عزیزان را به جلساتمان دعوت میکردیم، پذیرش این دعوت از طرف شهید مطهری و شهید بهشتی، بیانگر ارتباط قویای بود که بین ما و این عزیزان وجود داشت. ما به عنوان نیروهای مذهبی داخل دانشگاه با این آقایان ارتباط مستقیم داشتیم. »
غفوریفرد در سال ۱۳۵۶ به دنبال سامان دادن به فعالیتهای دانشگاهیان بود: «ما در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ به دنبال سازمان دادن فعالیت استادان دانشگاهها بودیم. برای اولین بار تشکیلاتی درست کردیم تحت عنوان «سازمان ملی دانشگاهیان ایران» که تقریباً در سال ۱۳۵۷ شکل گرفت.»
حضور در راهپیمایی بزرگ عید فطر در ۱۳ شهریور ماه و راهپیمایی ۱۶ شهریور از دیگر اقدامات وی در این ایام بود. بعد از این دکتر غفوریفرد به فکر سامان دادن به راهپیماییها نیز بود: «به مناسبت ۲۵ محرم و روز شهادت حضرت سیدالساجدین امام زینالعابدین (ع) یک سمینار علمی با موضوع «بررسی حادثهی عاشورا» در دانشگاه امیرکبیر برگزار کردیم که این برنامه باعث شد تا یکی دو هفته، راهپیماییها هر روز از محل دانشگاه امیرکبیر تا ساختمان وزارت علوم در خیابان نجاتاللهی که در مرکز شهر بود، انجام گیرد.»
از جمله کارهای خوب این تشکیلات که تحول خیلی خوبی هم ایجاد کرد، این بود که در محرم سال ۱۳۵۷، برای اولین بار در دانشگاه امیرکبیر سمیناری تشکیل دادند به نام «سمینار بررسی علمی حادثهی عاشورا». این سمینار زمانی برگزار شد که هنوز حکومت نظامی بعد از ۱۷ شهریور برپا بود و تجمع سه نفر در تهران غیر قانونی بود. جالب این است که در ممنوعیت آن زمان این سمینار با سخنرانی روحانیون مبارز برگزار میشد و با استقبال گسترده مردی روبرو میشد.
به عنوان نمونه میتوان به سخنرانی شهید باهنر اشاره کرد که: «جمعیتی حدود دو سه هزار نفر در آن شرایط جمع شدند و شهید باهنر سخنرانی بسیار گیرا و مفصلی نمودند. عکس شاه و فرح را وسط میدان امیرکبیر آتش زدند. اولین بار بود که عکس شاه و فرح در یک جمع عمومی آتش زده میشد و این اتفاق، در حقیقت نشان میداد که چقدر رژیم تضعیف شده و انقلاب تا چه حد اقتدار پیدا کرده است… بعد از آن، جمعیت به خاطر اینکه ماه محرم بود، راهپیمایی کردند. »
غفوری فرد؛ استاندار خراسان
غفوریفرد در سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ زمانی که ۳۵ سال داشت، با حمایت مرحوم هاشمی رفسنجانی استاندار خراسان شد. پیش از آنکه استاندار خراسان شود، تازه از خارج برگشته و رئیس مدرسه عالی وابسته به دانشگاه امیرکبیر بود. او پیش از آن قرار بود استاندار مازندران شود، اما دولت بازرگان بهویژه صباغیان وزیر کشور وقت، این اجازه را نداد. سرانجام او پس از وزیر شدن هاشمی رفسنجانی توانست به سمت استانداری خراسان برسد.
غفوریفرد در رابطه با نحوه استاندار شدنش گفته «آقای طاهر احمدزاده استاندار وقت از مبارزان قبل از انقلاب و از نزدیکان آیتالله طالقانی بود. پس از پیروی انقلاب، خواست استاندار خراسان شود و حکم خود را از امام گرفت اما مدتی بعد به دلیل برخی اقداماتش مورد نقد مردم و مسئولان قرار گرفت. دلیل انتقادات، موضع ضد روحانیت وی بود که با صحبتهای امام و یارانش همخوانی نداشت. حتی شهید هاشمی نژاد با انتقاد از سخنرانیهای مکرر آقای احمدزاده گفت که «بهتر است استاندار، استانداری کند و این قدر سخنرانی نکند. برخی هم میگویند ایشان ارتباطاتی هم با منافقین داشت. بعد از مدتی اعتراضات علیه ایشان شروع شد. به همین جهت زمانی که در تابستان به مکه مشرف شد، بعد از بازگشت در تهران ماند. در همان زمان آقای هاشمی من را خواست و تعبیر ایشان این بود که «الان برو استاندار خراسان بشو، احمد زاده آنجا را آتش زده است.» منظورشان این بود که اقدامهای ایشان خیلی تنش زا شده است.
به گفته خودش وقتی مرحوم هاشمی رفسنجانی این پیشنهاد را به او داد آن را قبول نکرده و گفته «تجربه کار اجرایی ندارم و نمیتوانم این مسئولیت را قبول کنم که هاشمی رفسنجانی در پاسخ میگوید ما هم کار اجرایی دوست نداشتیم، اما بهخاطر انقلاب وارد شدیم. »
غفوری فرد در بخشی دیگر از اظهاراتش میگوید که باز هم به آقای هاشمی رفسنجانی تاکید کردم که حداقل برای اولین تجربه من را به یک استان کوچکتر بفرستید که مرحوم هاشمی قبول نمیکند! غفوری فرد درباره دلیل کنارگیریاش از استانداری خراسان میگوید: «بعد از جریان ۷ تیر دو نفر از نمایندگان مشهد شهید شدند و آنجا بنده و شهید کامیاب به عنوان نامزد مجلس کاندیدا شدیم و بنده ۳۲۱ هزار رای آوردم که هنوز بعد از ۸ دور مجلس هیچ از نمایندگان مشهد این میزان رای کسب نکرده است علیرغم اینکه جمعیت مشهد سه برابر شده است. بالاترین رای بعد از من مربوط به مرحوم حجت الاسلام فاکر با ۲۶۰ هزار رای است. خلاصه بنده در میان دورهای بعد به عنوان نماینده مشهد به مجلس اول راه یافتم. یک ماه بعد از نمایندگی هم به عنوان وزیر نیرو مشغول فعالیت شدم. »
اختلاف غفوریفرد با بنی صدر
اختلاف حسن غفوری فرد و بنی صدر یکی از موضوعات مطرح ابتدای انقلاب ۵۷ بود. به گفته خود غفوریفرد اختلاف آنها از سال ۵۴ آغاز شد؛ به طوری که وقتی بنیصدر برای شرکت در یک سخنرانی از اروپا به آمریکا آمد، غفوریفرد اجازه صحبت به او نداد.
غفوریفرد علت اختلافش با بنیصدر را تکبر و غرور بی اندازه او میداند. به گزارش رویداد۲۴ خود غفوریفرد ماجرا را چنین نقل میکند: «بنی صدر به شدت فردی متکبر و مغرور بود به طوریکه هیچکس را جز خودش قبول نداشت. بنیصدر به قدری متکبر بود که در مسائل مذهبی هم خودش را بالاتر از امام میدانست. من در جایی شنیدم که این فرد قبل از عزلش گفته بود که میخواهم بهشتی را ترور کنم! مشکل من با تکبر اوست، چون تکبر عقل را از بین میبرد.»
غفوری فرد زمانیکه متوجه میشود که بنی صدر قرار است نامزد انتخابات شود، از مشهد به تهران میآید و در جلسهای از همه میخواهد مانع این کار شوند و حتی پیشنهاد میدهد که بهشتی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شود، اما امام با این مسئله مخالفت کرده و میگوید نباید یک «روحانی» رئیسجمهور شود. غفوریفرد این بار از عباس شیبانی، عضو موسس نهضت آزادی حمایت میکند. اختلاف بنیصدر و غفوری فرد تا اندازهای بالا میگیرد که بنیصدر در روزنامه انقلاب اسلامی درباره غفوری فرد نوشت: «جنگ که تمام شود میروم حساب استاندار خراسان را می رسم. »
غفوریفرد؛ کاندیدای انتخابات سال ۱۳۶۰
سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در مهر ۱۳۶۰ برگزار شد. در این دوره آیتالله خامنهای، سیدرضا زوارهای، علیاکبر پرورش و حسن غفوریفرد کاندیدای انتخابات بودند. نظر حاکمیت در آن دوره این بود که بهترین گزینه برای آن شرایط آیتالله خامنهای است، به همین دلیل سایر کاندیداها در حمایت از آیتالله خامنهای مصاحبه میکردند.
غفوریفرد درباره آن انتخابات گفته «قانون انتخابات این بود که اگر اتفاقی برای یکی از کاندیداها میافتاد، انتخابات به تعویق میافتاد. برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد ما هر روز قبل از اینکه سر کار برویم، به وزارت کشور میرفتیم و یک استعفانامه مینوشتیم. آن استعفا برای این بود که اگر اتفاقی برای ما میافتاد، انتخابات برگزار شود و گفته شود که فلانی از قبل استعفا کرده است. »
ورود غفوریفرد به مجلس اول
حسن غفوری فرد و کامیاب پس از ماجرای هفتم تیر سال ۶۰ و ترور نمایندگان مشهد، بهعنوان نماینده مشهد وارد مجلس اول شدند. او همچنین سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۹، ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۷، ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ نمایندگی تهران در مجلس شورای اسلامی را برعهده داشت. غفوری فرد در دوره هشتم مجلس از امضاکنندگان طرحهای امر به معروف و نهی از منکر که در خصوص مسئله حجاب، روزهخواری و تعیین جریمه برای کسانیکه مانع اجرای امر به معروف ونهی از منکر میشوند و چند مورد دیگر، طرح الزام دولت به تجدیدنظر در روابط تجاری و اقتصادی با کشورهای حامی تروریسم، طرح مقابله با توطئههای آمریکا و انگلیس به منظور صیانت از دستاوردهای صلحآمیزهستهای بوده است.
غفوری فرد و وزارت نیرو
غفوریفرد از سال ۱۳۶۰ در دوران ریاست جمهوری شهید رجایی و پس از آن ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، وزیر نیرو شد. یکی از اقداماتش در آن دوره، تلاش برای راهاندازی نیروگاه بوشهر بود. خودش درباره آن دوره روایت میکند که «بعد از سال ۶۰ که من خودم به وزارت نیرو رفتم، تصمیم گرفتیم که پیگیر این نیروگاه باشیم؛ نیروگاهی که به هر حال ۸۵ درصد از یک واحد آن و ۶۵ درصد از واحد دیگرش تکمیل شده بود. پیگیری کردیم، اما چون ما قرارداد را لغو کرده بودیم نمیتوانستیم ادعایی داشته باشیم و در واقع آلمانیها علیه ما ادعا داشتند… خود من یکی دو بار از نیروگاه بازدید کرده بودم و مقدماتی فراهم کرده بودم، ولی توافقی برای ساخت نیروگاه انجام نشده بود. کشورهای غربی که اصولاً حاضر به این کار نبودند. با کشورهای آمریکای جنوبی مثل آرژانتین که تخصصی داشتند مذاکره کردیم. خود من به چکاسلواکی رفتم و صحبتهایی کردم، ولی به توافق نرسیدیم. تا نهایتاً سال ۷۴، ۷۵ با روسها به توافق رسیدیم. »
غفوریفرد در سالهای بعد هم درباره مسائل وزارت نیرو به عنوان کارشناس مصاحبه میکرد؛ از جمله اینکه یکی از کسانی بود که اعتقاد داشت بخش عمدهای از مشکلات کمآبی در کشور و خشک شدن دریاچه ارومیه به دلیل تصمیمات اشتباه احمدینژاد بوده است. غفوری فرد در این باره میگوید:«زمانیکه من وزیر نیرو بودم دریاچه ارومیه هیچ مشکلی نداشت؛ البته در حال حاضر مشکل خشک شدن فقط مختص به دریاچه ارومیه نیست. ما آن زمان هم اعلام خطر کردیم که کارهای بی قاعده به دریاچهها آسیب خواهد زد. سد کرج که زده شد من گفتم چاههای آب شهریار خشک میشود و همینطور هم شد یا تصمیمات دیگری از این قبیل. آن زمان ما هشدار دادیم که ببینید آب کشور استانی نیست، منطقهای است. آقای احمدی نژاد رفت چهارمحال گفتند آب اینجا را مستقل کنید، اینکار را کردند، زاینده رود خشک شد. آمدند اطراف دریاچه ارومیه ۴ هزار چاه ممنوعه زدند. آب کم شد؛ بنابراین هم مدیریت اشتباه بود و البته چند سالی خشکسالی وحشتناک داشتیم. الان نزدیک به ۵۰۰ شهر ایران مشکل کم آبی دارد. اینها هم مشکل مدیریتی است هم خشکسالی. »
ریاست غفوریفرد بر سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک
حسن غفوری فرد طی سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ ریاست سازمان تربیت بدنی را در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بر عهده داشت. او در مصاحبه تصویری که پنجم تیرماه ۱۴۰۱ با خبرگزاری ایسنا کرده است درباره سالهای ریاستش در سازمان تربیت بدنی گفت: «برای اولین بار دختران ما با مقنعه و چادر در المپیک پکن شرکت کردند. دو سه روز قبل از اینکه این دختران به پکن بروند، یکی از دوستان نزدیک خود ما گفت که گناه و حرام است این دختران برای ورزش به پکن بروند من هم گفتم این دختران هم مقنعه و هم چادر دارند چه حرامی؟!»
غفوریفرد درخواست میرحسین موسوی (نخست وزیر وقت) را دلیل رفتنش به کمیته ملی المپیک میداند. او در این باره میگوید: «کمیتهملی المپیک از بودجهای برخوردار نبود و بهرام افشارزاده دبیرکل کمیته ملی المپیک بود. فرد دیگری نیز به نام شهید سعیدی در کمیته ملی المپیک حضور داشت که امور دفتری را انجام میداد. آن زمان به بنده میگفتند حضور شما در کمیته ملی المپیک به منزله تحقیر کردن شما است، این مسئله به دلیل کمارزش بودن ورزش در آن دوره زمانی در کشور تلقی میشد و شرایط بسیار غیر عادی بود. افراد از حضور در ورزش واهمه داشتند و به هر حال کار خود را در چنین فضایی آغاز کردم و سعی داشتم تغییراتی را در ورزش ایران ایجاد کنم. »
او درباره علت جدا شدنش از کمیته ملی المپیک را اختلافش با میرحسین میداند. خودش به ایسنا چنین گفته است:«پیش از کمیته ملی المپیک در وزارت نیرو به عنوان وزیر مشغول به فعالیت بودم و در نامهای به میرحسین موسوی اعلام کردم نمیخواهم به عنوان وزیر فعالیت کنم. این نامه به صورت دستنوشته و بدون اینکه کسی از آن اطلاع پیدا کند به نخست وزیر ارائه شد و اعلام کردم در چنین شرایطی نمیتوانم فعالیت کنم، حقیقت امر این بود که نمیتوانستم با میرحسین موسوی کار کنم. »
یکی از اظهارات جالب توجه غفوریفرد، نامه استاندار تهران در حوالی ۷۰ در رابطه با منحل کردن تیمهای پرسپولیس و استقلال و جایگیزینی تیمهای حزباللهی بود. غفوری فرد درباره دید تندروها گفته بود که «در نامه استاندار تهران آمده بود که حتی دیدار تیمهای پرطرفدار در زمان و مکان نامشخص صورت بگیرد. این استاندار از دوستان بنده بود و در حوزه جهاد مدرسه سازی اقدامات شایستهای انجام داده بود. بنده نزد او رفتم و در رابطه با جهاد مدرسهسازی از وی تشکر کردم چرا که به خوبی خیرین ورود کرده بودند و اتفاقات خوبی رخ داده بود درخواست کردم که در حوزه سالن سازی و ورزشگاه سازی نیز برای ورزش ورود کنید، اما وی عنوان کرد که باید کار اساسی انجام دهیم و ورزش دیگر چه مسئلهای که بخواهیم به آن بپردازیم؟ ورزش آن زمان از دید سیاسیون به عنوان ضد ارزش تلقی میشد و رغبتی برای فعالیت در این حوزه وجود نداشت.»
موضع غفوری فرد در سال ۸۸
حسن غفوری فرد یکی از اصولگرایانی بود که سال ۸۸ به میرحسین رای داد، اما بعد از اعلام نتایج و پس از شکلگیری اعتراضات مشهور به «جنبش سبز» اعلام کرد که از رای دادن به میرحسین پشیمان است. غفوریفرد در بخشی از صحبتهایشان در این باره میگوید: «از سابقه آقای مهندس موسوی آگاهی داشتم و میدانستم که از اداره مملکت آگاهی دارد. تا آدم مسئول نشود نمیداند اداره کشور چگونه است، چه مشکلاتی دارد. آقای روحانی با اینکه از ابتدا در انقلاب حضور داشتند، بیان کردند که تازه میدانم که مشکلات یعنی چه؟ لذا معتقد بودم آقای موسوی از مشکلات آگاهی داشت و میتوانست آنها را برطرف کند، همچنین ایشان با آقا نسبت داشتند و هیچ وقت فکر نمیکردم مقابل ایشان بایستد. با اینکه با آقای موسوی اختلاف داشتم، ولی به ایشان رأی دادم. اما بعد از صحبتهای آقا بلافاصله اعلام کردم که من به ایشان رأی دادم و پشیمان هستم. همه باید من را تشویق میکردند، چون صداقت به خرج داده بودم، اما برخوردهایی که با من شد، نشان میدهد که نباید هیچ وقت صداقت داشته باشیم. آقای کروبی هم قدیم آدم خوبی بودند، ولی قدرت اداره مملکت را نداشت. الان دیگر خدا میداند چهطور آدمی است! کسانی که پس از صحبتهای آقا روی موضع خود ماندند به نظر من گذشته خود را خراب کردند. وقتی آقا صحبت کردند باید فصلالخطاب میشد. »
حسن غفوریفرد در مصاحبهای که سال ۱۳۹۸ با جماران داشته نظر دیگری درباره سال ۸۸ و میرحسین موسوی بیان کرد. او در این گفتگو اظهار کرد: «من سال ۸۸ به موسوی رای دادم به خاطر اینکه او را بهتر از احمدینژاد میدانستم؛ اگر موسوی رئیس جمهور شده بود وضعیت ما الان خیلی بهتر بود. »
غفوری فرد و هاشمی رفسنجانی
حسن غفوری فرد با وجود اختلافنظرهایی که با هاشمی رفسنجانی داشته است، حیات سیاسی خود را مدیون او میداند. او در این باره میگوید:«من تمام حیات سیاسیام را مدیون آقای هاشمی رفسنجانی هستم. ایشان من را استاندار کردند، ایشان بود از اینکه وزیر نیرو شوم، دفاع کرد و ایشان اولین حکم را به عنوان معاون رئیسجمهور به من داد. »
غفوریفرد در یکی از اظهاراتش دلیل اختلاف پیدا کردن با مرحوم هاشمی رفسنجانی را سخنرانی او درباره «رفاه مردم» میداند. او میگوید: «مثلا بعد از جنگ، ایشان در نماز جمعه سخنرانی کردند و گفتند که باید به رفاه مردم رسیدگی شود. من در آن زمان احساس خطر کردم و گفتم که اگر جامعه به سمت جامعه رفاهی برود، حتماً از انقلاب دور و مشکلساز میشود. »
مرحوم غفوری فرد مدرک دکترای فیزیک ذرات هستهای خود را در دانشگاه کانزاس آمریکا گرفت. غفوریفرد عضو حزبهای جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی، جامعه اسلامی ورزشکاران، جامعه اسلامی مهندسین، حزب موتلفه اسلامی، حزب جمهوری اسلامی، جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران بوه است و در بسیاری از مناصب سیاسی حضور داشت و فرد پرتلاش و منصف واهل مدارا با مردم و مخالفان فکری خود بود. از این رو باید او را اصولگرای متدین و معتدل نامید.
زمانی افراد را میتوانیم بشناسیم که با مهمترین مسایل و دغدغههای ایشان، آشنا شویم. به عبارت دیگر دغدغه افراد معرف شخصیت، منش و میزان عدالت، انصاف و انسانیت آنان است. «مردم به نوعی آرامش دست پیدا کردند»؛ این دغدغه اصلی شادروان دکتر حسن غفوری فرد پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ و انتخاب دکتر حسن روحانی به ریاست جمهوری بود که در گفتگو با یکی از رسانه ها بیان کرد.
در گذشت
حسن غفوری فرد در ۱۸ اسفند ماه سال ۱۴۰۱ در گذشت و پس از خواندن نماز میت توسط مقام معظم رهبری، در حرم امام رضا علیه السلام دفن شد.
یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
*روزنامه نگار؛ صاحب امتیاز و مدیر مسئول پایگاه خبری صدای چراغ روشن و صدای چراغ امید نیوز
حسن غفوری فرد , صدای چراغ روشن , علی شاملو محمودی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.