شعار همیشگی ما؛
۞ چراغ امید روشن است ۞
Friday, 10 May , 2024
امروز : جمعه, ۲۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شناسه خبر : 8428
  پرینتخانه » سیاسی, یادداشت تاریخ انتشار : 14 مرداد 1401 - 15:25 | 111 بازدید | ارسال توسط :
به مناسبت ۱۴ مرداد ۱۱۶ سالگرد انقلاب مشروطیت؛

نهضت مشروطه

چهاردهم جمادی الثانی ۱۳۲۴ هجری قمری، برابر با چهاردهم مردادماه ۱۲۸۵ هجری شمسی، بعنوان《 روز مشروطیت》و《 پیروزی مشروطه خواهان علیه استبداد》در تاریخ ایران جاودانه شده است. در چنین روز فرخنده ای، مردم ایران از گروهها و اصناف و قشرهای گوناگون جامعه برای نخستین بار در تاریخ دراز مدت میهن خود درباره《 حاکمیت ملت》اظهار نظر و عقیده کرده و خود را از《 حکومت شوندگی 》مطلق به《 حکومت کنندگی 》نسبی ارتقا داده اند.
نهضت مشروطه

مشروطیت ایران با امید فراوان آغاز شد و آنچه بر آن گذشت گاه دردناک به نظر رسیده و گاه هوشمندی و دلیری و زمان شناسی ملت و رهبران ملی ایران را نشان داده است از کودتای محمد علی شاه، استبداد صغیر، فتح تهران، استبداد ناصرالملکی تا کودتای سیاه و ماجراهای پس از آن.
متاسفانه ناکامی این خیزش مردمی سترگ به دلایل متعددی برمی گردد، از جمله اینکه آن زمان، قوه مجریه منبعث از نظام مشروطیت به وجود نیامد. ماهیت مشروطه آن چنان که باید، ایرانی و بومی نشد، چون متنی که در اختیار مشروطه طلبان برای قانون گذاری قرار گرفت از خارج آمده بود. در شناخت و چگونگی پیشبرد مشروطیت، بین علما و روشنفکران افتراق پدید آمد. میان خود علما نیز اختلاف نظرهایی به ظهور رسید. روشنفکران هم از طیف های مختلف با یکدیگر هم آهنگی نداشتند.
در این روزگار نابهنجار، دو قطب《 موازنه مثبت》روسیه و انگلستان، هماهنگی های خود را در تسلط بر ایران، در خفا و گاه آشکار، همچنان حفظ و تشدید کردند و هیچگاه به ایرانیان در مسیر مشروطه خواهی واقعی یاری نرساندند.‌ قراردادهای ۱۹۰۷ میلادی در آغاز مشروطیت، قرار داد پنهانی ۱۹۱۴، قرار داد ۱۹۱۹ انگلیس ها پس از انقلاب روسیه و نیز قرار داد ۱۹۲۲ موسوم به《قرار داد مودت》پس از توافق روسیه کمونیستی با امپریالیسم بریتانیا که منجر به روی کار آمدن رضاخان میرپنج شد و یک قدرت حکومتی به ظاهر مشروطه اما در باطن دیکتاتور و به مرور مستبد وابسته به《 موازنه مثبت》، برای حفظ تعادل قوای این دو رقیب حاکمیت یافت و در نتیجه به تدریج طرفداران استقلال و آزادی《 موازنه منفی 》نظیر مرحوم مدرس و دکتر مصدق از صحنه خارج شدند و حوادثی پدید آمد که به ناکامی مردمی جنبش مشروطیت انجامید.
خواسته یا ناخواسته باید پذیرفت که مشروطیت واژه ای فرنگی بود که با تاریخ و فرهنگ ایران مناسبت چندانی نداشت. ایرانیان مشروطیت را بعنوان طرحی برای سازماندهی و گذر از بحران موجود جامعه پذیرفتند. این در حالی بود که اقشار مختلف، کمتر بینشی از چگونگی مشروطیت داشتند. مشروطیت ایرانی در برخورد با استبداد سنتی قادر به ارائه یک متد سیاسی نشد و چندی بعد از پیروزی به افتراق و چند دستگی حتی در بین خود مشروطه طلبان انجامید.
در بعد عملی، مشروطه نوعی نقل و انتقال قدرت بین اقوام بود با این تفاوت که این بار هیچ قومی نتوانست یکه تاز میدان شود بلکه با تداوم هرج و مرج زمینه های از هم گسیختگی سیاسی به تدریج نمایان تر می شد. چیزی که میرزا کوچک خان جنگلی، شیخ محمد خیابانی، کلنل محمدتقی پسیان در نوع ترقی خواه وشیخ خزعل و خوانین بختیاری در نوع سنتی آن مصداق ملوک الطوایفی و انفصال شدند.
با مقایسه تحولات سیاسی ایران قبل و بعد از مشروطه می توان چنین استنباط کرد که هرج و مرج قبل از مشروطه به بعد از آن نیز سرایت کرد و این برخلاف خواسته مشروطه خواهان راستین ایران بود.
تحولات تاریخی مشروطیت ایران باعث هم ردیف شدن قدرت شاه و دربار با سایر مراکز متعدد قدرت شد که طیف وسیعی از ناکامان سیاسی و رقیبان قدرت را به قدرت طلبی انداخت. اقوام شمال وجنوب، تجار و اصناف، علما و روشنفکران به جرگه رقبای جدید سلطنت درآمدند و این درحالی بود که این مدعیان، ناتوان از ارائه یک مدل حکومتی بودند. از این رو، به یکدیگر وابسته بودند و سرانجام نیز طرفداران مشروطه مجبور شدند با طرف مقابل کنار بیایند. این روند که به سازش و انحراف انقلاب انجامید، باعث کاهش تسلط حکومت مرکزی بر ایالات و مراکز قدرت می شد.
دولتهای بعد از مشروطیت به دلیل نداشتن قدرت سیاسی و اقتصادی قادر به اداره اوضاع کشور نبودند. این جو آکنده از هرج و مرج و به وجود آمدن حس استقلال طلبی و انفصال ایالات، ایرانیان را به سوی تشکیل یک حکومت مرکزی مقتدر و قوی سوق داد و سرانجام همین ذهنیت بود که تشکیل دیکتاتوری رضاخان را موجب شد.
طرز فکر حاکم بر انقلاب مشروطه این بود که قانون حلال همه مشکلات است و ضعف بزرگ آن انقلاب این بود که به این امر مهم توجه نکرد که با حفظ نظام اجتماعی استبدادی نمی توان آنرا تابع قانون اساسی مشروطیت دانست. برای اجرای قانون اساسی مشروطیت باید ساخت اجتماعی ایران تغییر داده می شد و چنین نشد.
متاسفانه بعد از ۱۱۶ سال که از انقلاب مشروطیت می گذرد نیز به این هدف نرسیده ایم، البته در برخی جهات این راه را دنبال کردیم اما به نظر نگارنده به اهداف والای رهبران مشروطه که موسس این جنبش بودند نرسیدیم و تا روحیه کار جمعی در ما پدید نیاید به این اهداف نخواهیم نرسیدیم.
در پایان باید گفت؛《 نهضت مشروطه ایران 》 جنبشی بود ملی و مردمی که بر اثر سالها نابسامانی و نا امنی و فشار فقر و محرومیت توده های محروم و نیز در برابر فساد حکومت و خودکامگی و آزمندی بسیاری از حکمرانان دوران استبداد در تهران و شهرستانها پدید آمد و با رهبری و مبارزه پیگیر شماری از پیشوایان مذهبی و آزادیخواهان راستین بخصوص در تهران، تبریز، اصفهان، شیراز و رشت شکل گرفت.
این مبارزه پس از چند سال به برقراری حکومت پارلمانی انجامید و این در تاریخ نهضتهای ملی و تحولات سیاسی، رویدادی بزرگ و قابل اعتنا بود؛ رویدادی که نظام حکومتی و اداری و اجتماعی ایران را متحول ساخت.
انقلاب مشروطیت نتوانست تحول اساسی و انقلابی در تمامی شئون اساسی کشور بوجود بیاورد و با اینکه برخی کشورهای اروپایی سالها بعد از انقلاب مشروطیت تحول اساسی مثل انقلاب مشروطیت را در کشور خود پذیرا شدند اما به اهداف مورد نظر خود رسیدند، این در حالی است که کشور ما بعد از ۱۱۶ سال از انقلاب مشروطیت و ۴۴ سال از انقلاب اسلامی اندر خم یک کوچه است و این پرسشی است که جامعه شناسان و متفکران حوزه علوم اجتماعی باید به آن پاسخ گویند.

نویسنده : علی شاملو- صاحب امتیاز و مدیرمسئول
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.