امروز : دوشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۲
اندر حکایت حساسیت منصب قضا
🔹پسر احمد حنبل، صالح بن احمد یک سال در اصفهان قاضی بود و صائم الدهر و قائم اللیل و در شب دو ساعت بیشتر نخفتی و بر در سرای خود خانهای بیدر ساخته بود و شب آنجا نشستی که نباید که در شب کسی را مهمی باشد و در بسته یابد. این چنین قاضی بود. […]
🔹پسر احمد حنبل، صالح بن احمد یک سال در اصفهان قاضی بود و صائم الدهر و قائم اللیل و در شب دو ساعت بیشتر نخفتی و بر در سرای خود خانهای بیدر ساخته بود و شب آنجا نشستی که نباید که در شب کسی را مهمی باشد و در بسته یابد.
این چنین قاضی بود.
🔹یک روز برای امام احمد نان میپختند.
خمیر مایه از آن صالح بستندند. چون نان پیش احمد آوردند،
گفت: این نان را چه بوده است؟
گفتند: خمیرمایه از آن صالح است.
گفت: آخر او یکسال قضای اصفهان کرده است. خُلق ما را نشاید.
گفتند: پس این را چه کنیم؟
گفت: بنهید، چون سائلی بیابید و بگویید که خمیر از آن صالح است اگر میخواهید بستانید.
🔹چهل روز در خانه بود که سائلی نیامد که بستاند. آن نان بوی گرفت و در دجله انداختند.
احمد گفت: چه کردید آن نان؟
گفتند: به دجله انداختیم.
🔹 *احمد بعد از آن هرگز ماهی دجله نخورد!*
_«تذکره الاولیاء عطار»_
پ.ن.:
صائم الدهر: دائم الروزه
قائم اللیل: شب بیدار
https://instagram.com/mohammad.javad.mozaffar
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.