امروز : دوشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۲
کشتار ۱۷ شهریور ، آغاز پایان به استبداد سلطنتی
کشتار آدینه سیاه و خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ میدان ژاله ( شهداء ) تهران بیگمان سرفصلی مهم و پر رنگ در سلسله رخدادهای انقلاب ضد سلطنتی است.
برخی ممکن است بگویند ضرورت پرداختن به این روز در این شرایط بس اسف بار کنونی و آنچه که در طول این سالها دیدهایم؛ چیست؟
کسانی که این پرسش را مطرح میکنند قطع یقین از ذهنیتی آزاد و نقاد و باز شوربختانه برخوردار نیستند.
بررسی هر رخدادی با توجه به زمینههای پیشینی و متن رویداد صورت میگیرد و بر پایه ذهنیت متاخر و پسینی صورت نمیگیرد.
از همین رو همیشه به درستی گفته شده و باید بازهم بارها و بارها گفته شود که تاریخ را از ابتدا به انتها می خوانند و نه برعکس و صد البته همانگونه که رخ داده باید روایت کنند و میخوانند.
از این رو متن رخداد ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ را باید در فضای بوجود آمده در فاصله کودتای ننگین آمریکایی – انگلیسی – روسی ۲۸ اَمرداد ۱۳۳۲ خورشیدی تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و فروپاشی همیشگی استبداد سلطنتی به شکلی کلی و در شکلی جزئی در فاصله اعتراضهای فراگیر به وجود آمده از اَمرداد ۱۳۵۶ خورشیدی حاشیه نشینان تهران که منجر به سرکوب خونین توسط شهربانی و ساواک گردید؛ که میتوان از نخستین اعتراضهای فراگیر منتهی به پایان حاکمیت خاندان پهلوی، نام برد، همچنین برگزاری شبهای شعر انجمن گوته در مهرماه ۱۳۵۶ خورشیدی،حمله وحشیانه ساواک و گارد شاهنشاهی به گردهمایی جبهه ملی ایران در کاروانسرا سنگی کرج در یکم آذر۱۳۵۶، اعتراضهای فراگیر مردمی پس از سرمقاله توهین آمیز احمد رشیدی مطلق به آیت الله خمینی در ۱۹ دیماه ۱۳۵۶ قم و چهلمهای پیاپی خونین تبریز و … ،بمب گذاری منازل رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی در فروردین ۱۳۵۷ و آتش سوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ اَمرداد ۱۳۵۷ …
پیش از ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ شاه در سخنرانی بیست و پنجمین سالگرد کودتای ۲۸ اَمرداد که بی شرمانه قیام ملی !!! مینامید!!! آشکارا با توهینهای همیشگی به شادروان دکتر محمد مصدق رهبر فقید نهضت ملی ایران و جبهه ملی و … به تحقیر ملت و به ویژه ناراضیان پرداخت!!!
گویی شاه به سان همه مستبدان قرار نبود بحران را جدی بگیرد! اما با این حال در عقب نشینی آشکار، عضویت در حزب رستاخیز را اختیاری اعلام کرد!! در حالی که در اسپند ۱۳۵۳ خیره سرانه و متکبرانه مخالفان حزب رستاخیز را دعوت به خروج از کشور یا تهدید به زندان کرده بود!!! چندی پس از آن هم با کمال وقاحت و بی شرمی خطاب به مخالفان حزب رستاخیز هتاکی نموده بود :
” مه نور فشاند و سگ عوعو کند ” !!!
شاه اعتراضهای رخداده پیش از ۲۸ اَمرداد ۱۳۵۷ را منتسب به سازمانهای چپ گرا و یا به گفته مسخره آمیز و مضحکش ” مارکسیستهای اسلامی ” نموده بود!!! اما این معترضان را قلیل و اندک میشمرد!!!
صد البته نکته بسیار شگفت انگیز این است که شاه که تعداد نارضایان را اندک شمار میدانست!؛ در سخنرانی ۱۸ آبان ۱۳۵۷ آشکارا با استیصال کامل در برابر ملت ایران اعلام نمود : ” من صدای انقلاب شما ملت ایران را شنیدم و این انقلاب نمیتواند مورد تائید من ( پادشاه مشروطه ) نباشد!!!
در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ نیز آشکارا از سوی دولت مهندس جعفر شریف امامی،نخست وزیر وقت کشور که قطع یقین بدون هماهنگی با شاه سخنی نمیگفت؛ در روزنامههای رسمی کشور اعلام شد : ” هیئتی از سوی دولت برای مذاکره با آیت الله خمینی برای تهیه تمهیدات بازگشت ایشان، به نجف فرستاده شد. ”
از این بسیار روشن است علی رغم برخورد تحقیر آمیز شاه و جدی نگرفتن بحران از سوی شاه، بحران کاملا جدی بود.
پس از برگزاری نماز عید فطر تهران در تپههای قیطریه در ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ و برگزاری راهپیمایی گسترده پس از نماز و همچنین گرهماییهای اعتراضی پراکنده در تهران در روز پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ فراخوان حضور مردم به شکلی خودجوش به رغم مخالفت برخی برای برگزاری گردهمایی اعتراض در روز آدینه ۸ پگاه در میدان ژاله دهان به دهان میان مردم پخش گردید.
در اقدامی بسیار پرابهام که هنوز نقاط تاریک آن شوربختانه روشن نگردیده درست در ساعت ۸ پگاه آدینه، ۱۷ شهریور اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران و حومه به فرماندهی تیمسار آرتشبد اویسی از رادیو پخش گردید!!!
پرسش این است چرا این اطلاعیه شب پیش از آن از رسانههای همگانی اعلام نگردید؟؟؟!!!
آیا اگر این بیانیه شب ۱۷ شهریور در رسانهها پخش گردیده بود؛ تعداد حاضران در میدان ژاله کمتر و تعداد کشتهها کمتر نمیشد؟
به این پرسش، هیچگاه پاسخی از سوی محمدرضا پهلوی،فرح دیبا، جعفر شریف امامی ( نخست وزیر وقت)، تمیسار آرتشبد اویسی ( فرماندار نظامی وقت تهران و حومه ) و کاربدستان وقت ساواک و شهربانی و … داده نشد!!!
هدف چه بود؟ میتوان حدس و گمانه زنی نمود که با کشاندن تعداد بیشتری از معترضان و نارضایان به ویژه توده به جان آمده از فقر و استبداد به تله کشتار، حاکمیت مستبد و کودتاچی وقت خواهان برقراری جو رعب و وحشت و سرکوب کامل جامعه، فضای اعتراضی را مهار کنند؛ اما موفق نشدند و از قضا سکنگبین صفرا فزود!!!
صد البته در رابطه با آمار کشتهشدگان ۱۷ شهریور هیچ نیازی به اغراق نیست.
چرا که یکی از مبتذلترین رفتارها برای لوث سازی جنایت و نقض حقوق بشر بازی با اعداد و تعداد قربانیان یک سرکوب و جنایت گسترده است.
در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ مطابق آمار دقیق جناب آقای عمادالدین باقی در کتاب بررسی انقلاب ایران ایشان ۸۸ تن کشته شدند که ۶۶ تن از این قربانیان دقیقا در میدان ژاله به ضرب گلوله و رگبار مسلسل آرتش و فرمانداری نظامی شهید شدند.
یکی از نکات مهم در رابطه با رخداد ۱۷ شهریور که باید به آن تامل جدی نمود؛ شایعات آن روزها است. یکی از این شایعات حضور نیروهای نظامی اسرائیلی برای سرکوب مردم بود؛ این شایعه مطلقا واقعیت نداشت و صد البته دروغ بی شرمانه پهلوی چیان و شاپورچیان و دسیه چینان خواهان تجزیه ایران مزدور و وابسته، به هیچ عنوان فلسطینیها و اعراب هم به صورت مسلح و پارتیزانی در پشت بام هیچ یک از منازل منطقه میدان ژاله و خیابان شهباز ( ۱۷ شهریور ) حضور نداشتند که در واکنش به چریکهای عرب، نیروهای فرمانداری نظامی مردم را در کف خیابان قتل عام کنند!!!
واقعیت تاریخ را باید همانگونه که هست بیان نمود؛ شوربختانه ایرانی در برابر ایرانی اسلحه کشید!!! و در درجه نخست زنان که در صف نخست بودند؛ کشته شدند و یک سرباز که نمیخواست به مردم شلیک کند؛ پس از صدرو فرمان آتش از سوی فرمانده میدان اسحله ژ-۳ اش را به سوی خودش گرفت و جاودانه شد.
به همین دلیل ۱۷ شهریور برخلاف نظر پلید و رای شوم کاربدستان استبداد سلطنتی آغازی برای پایان به استبداد سلطنتی، برچیده شدن نظام خودکامه ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و سرفصلی مهم و خونین از انقلاب سلطنت ستیز بهمن ۵۷ گردید.
یاد و خاطره همه جان بخشیدگان ژاله روی و گلگون کفن آدینه سیاه و خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ گرامی و گلگون باد.
سوگند به خون پاکشان
ادامه راهشان
۱۵ شهریور ۱۳۵۷
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.